حج؛ تجسّم و تجلّى توحید
پرسش :
با نگاهى به قرآن بگویید که چگونه حج تجسّم و تجلّى توحید است؟
پاسخ :
هر عبادتى، خلوص در آن اعتبار شده و مدنظر قرار مىگیرد:«اَلا لِلّٰهِ الدّینُ الخالِص»1 اما تجلّى این خلوص در برخى عبادات نمایانتر و طرد شرک در آن قوىتر و آشکارتر است. از جمله این عبادات حج است که توحید در آن تجسم یافته و از آغاز تا انجامش نمونهاى از توحید و طرد شرک است، و از همین رو ترک حج، کفر قلمداد شده است:«و لِلّٰهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ الَیهِ سَبیلًا و مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّٰهَ غَنِىٌّ عَنِ العالَمین»2
پس حج، ایمان و توحید، و ترک آن کفر عملى است.
معناى تجلّى توحید در حج این است که توحید چون در درجات خود تنزّل کند و در چشماندازها و مظاهر خویش جلوهگر شود، به حج مبدّل مىگردد و اگر حج به سوى خداى سبحان صعود کرده، در معارج راه ترقّى طى کند، به عرش خداوند مىرسد، یا به توحید مبدل مىشود؛ یعنى تبدیل به عقیدهاى مىشود که چیزى آن را آلوده نمىکند و یقینى مىشود که شک و گمان بر آن دست نمىساید، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: به عرش مىپیوست چنان که میان او و خدا حجابى نمىبود.3
از امام صادق علیه السلام در دعاى سفر حج، روایت شده است که پس از اداى کلمات فرج فرمود: «بِسمِ اللّهِ دَخَلْتُ، بِسْمِ اللّٰهِ خَرَجْتُ وَ فى سبیلِ اللّهِ...» تا آنکه فرمود: «فإنّما أَنا عَبدُک و بِکَ وَ لَکَ»4
کسى که به زبان دعا آگاهى و احاطه دارد تفاوت میان این سخن آن حضرت که فرمود: «فإنَّما أَنا عَبْدُک و بِکَ وَ لَکَ» را با دیگر ادعیه، به خوبى در مىیابد. چون هدف مهم در این نیایش ویژه، ذات خداى سبحان و لقاى اوست، نه اسمى از اسماى حسناى حضرتش.
بر اساس این روایت، حج سیر به سوى خدا و رفتن براى دیدار او و تلاش براى نزدیکى به خدایى است که در عین علو و والایى، نزدیک و در عین نزدیکى بس والا و بالاست: «فِى عُلوّه دانٍ و فى دُنوِه عالٍ»5 و نیل به جوار کسى است که از رگ گردن به آدمى نزدیکتر است:«اَقرَبُ الَیهِ مِن حَبلِ الوَرید»6 و روشن است که بنده جز با توحید دایم و ناب و طرد شرک جلى و خفى به مولایش تقرب نمىجوید.
شاهد دیگر، سخن پیغمبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم است که در سفر حج پس از حمل جهاز بر راحلهاش فرمود: این حجى است که در آن نه ریایى است و نه سمعهاى: «هذه حجةٌ لٰا رِیاءَ فیها و لاسُمَعةَ» سپس فرمود: هر کس توشۀ حج فراهم آورد و در توشهاش علامت یا پرچم حرامى باشد، خداوند حج او را نخواهد پذیرفت: «مَنْ تَجَهَّزَ وَ فىٖ جَهٰازِهِ عَلَمٌ حَراٰمٌ لَمْ یُقبلُ اللّٰهُ مِنهُ الحَجَّ»7
مطلب مزبور را از کلام دیگر آن حضرت نیز مىتوان استفاده کرد، که فرمود:
حجرالأسود به منزلۀ دست راست خدا در زمین براى میثاق است «اِستَلِمُوا الرکنَ فَإنّه یَمینُ اللّهِ فى خَلقِه یُصٰافِحُ بهٰا خَلقُه مُصٰافَحةَ العبدِ أَو الرَجلِ، یَشهَدُ لِمَن اسْتَلَمهْ بِالموٰافاة.»8
با تدبیر در این بیانها روشن مىشود که حج نمونهاى از توحید جامع است و در این فرمودۀ الهى متجلّى است:«تَعالَوا الىٰ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وبَینَکُم الَّا نَعبُدَ الَّا اللّٰهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیًا و لا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً ارباباً مِن دونِ اللّٰهِ».9
حاصل آن که: حج، توحید ممثل است و توحید همان فطرتى است که خداوند انسانها را بر آن سرشته است و دگرگونى براى آن نیست.
پینوشتها:
(1). زمر/ 3
(2). آلعمران/ 97
(3). وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج 13، ص 343
(4). همان، ج 11، ص 384
(5). بحارالانوار، ج 87، ص 189
(6). ق/ 16
(7). وسائل الشیعه، ج 11، ص 146
(8). همان، ج 13، ص 324؛ کافى، کلینى، ج 4، ص 406
(9). آلعمران/ 64
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.
هر عبادتى، خلوص در آن اعتبار شده و مدنظر قرار مىگیرد:«اَلا لِلّٰهِ الدّینُ الخالِص»1 اما تجلّى این خلوص در برخى عبادات نمایانتر و طرد شرک در آن قوىتر و آشکارتر است. از جمله این عبادات حج است که توحید در آن تجسم یافته و از آغاز تا انجامش نمونهاى از توحید و طرد شرک است، و از همین رو ترک حج، کفر قلمداد شده است:«و لِلّٰهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ الَیهِ سَبیلًا و مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّٰهَ غَنِىٌّ عَنِ العالَمین»2
پس حج، ایمان و توحید، و ترک آن کفر عملى است.
معناى تجلّى توحید در حج این است که توحید چون در درجات خود تنزّل کند و در چشماندازها و مظاهر خویش جلوهگر شود، به حج مبدّل مىگردد و اگر حج به سوى خداى سبحان صعود کرده، در معارج راه ترقّى طى کند، به عرش خداوند مىرسد، یا به توحید مبدل مىشود؛ یعنى تبدیل به عقیدهاى مىشود که چیزى آن را آلوده نمىکند و یقینى مىشود که شک و گمان بر آن دست نمىساید، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: به عرش مىپیوست چنان که میان او و خدا حجابى نمىبود.3
از امام صادق علیه السلام در دعاى سفر حج، روایت شده است که پس از اداى کلمات فرج فرمود: «بِسمِ اللّهِ دَخَلْتُ، بِسْمِ اللّٰهِ خَرَجْتُ وَ فى سبیلِ اللّهِ...» تا آنکه فرمود: «فإنّما أَنا عَبدُک و بِکَ وَ لَکَ»4
کسى که به زبان دعا آگاهى و احاطه دارد تفاوت میان این سخن آن حضرت که فرمود: «فإنَّما أَنا عَبْدُک و بِکَ وَ لَکَ» را با دیگر ادعیه، به خوبى در مىیابد. چون هدف مهم در این نیایش ویژه، ذات خداى سبحان و لقاى اوست، نه اسمى از اسماى حسناى حضرتش.
بر اساس این روایت، حج سیر به سوى خدا و رفتن براى دیدار او و تلاش براى نزدیکى به خدایى است که در عین علو و والایى، نزدیک و در عین نزدیکى بس والا و بالاست: «فِى عُلوّه دانٍ و فى دُنوِه عالٍ»5 و نیل به جوار کسى است که از رگ گردن به آدمى نزدیکتر است:«اَقرَبُ الَیهِ مِن حَبلِ الوَرید»6 و روشن است که بنده جز با توحید دایم و ناب و طرد شرک جلى و خفى به مولایش تقرب نمىجوید.
شاهد دیگر، سخن پیغمبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم است که در سفر حج پس از حمل جهاز بر راحلهاش فرمود: این حجى است که در آن نه ریایى است و نه سمعهاى: «هذه حجةٌ لٰا رِیاءَ فیها و لاسُمَعةَ» سپس فرمود: هر کس توشۀ حج فراهم آورد و در توشهاش علامت یا پرچم حرامى باشد، خداوند حج او را نخواهد پذیرفت: «مَنْ تَجَهَّزَ وَ فىٖ جَهٰازِهِ عَلَمٌ حَراٰمٌ لَمْ یُقبلُ اللّٰهُ مِنهُ الحَجَّ»7
مطلب مزبور را از کلام دیگر آن حضرت نیز مىتوان استفاده کرد، که فرمود:
حجرالأسود به منزلۀ دست راست خدا در زمین براى میثاق است «اِستَلِمُوا الرکنَ فَإنّه یَمینُ اللّهِ فى خَلقِه یُصٰافِحُ بهٰا خَلقُه مُصٰافَحةَ العبدِ أَو الرَجلِ، یَشهَدُ لِمَن اسْتَلَمهْ بِالموٰافاة.»8
با تدبیر در این بیانها روشن مىشود که حج نمونهاى از توحید جامع است و در این فرمودۀ الهى متجلّى است:«تَعالَوا الىٰ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وبَینَکُم الَّا نَعبُدَ الَّا اللّٰهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیًا و لا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً ارباباً مِن دونِ اللّٰهِ».9
حاصل آن که: حج، توحید ممثل است و توحید همان فطرتى است که خداوند انسانها را بر آن سرشته است و دگرگونى براى آن نیست.
پینوشتها:
(1). زمر/ 3
(2). آلعمران/ 97
(3). وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج 13، ص 343
(4). همان، ج 11، ص 384
(5). بحارالانوار، ج 87، ص 189
(6). ق/ 16
(7). وسائل الشیعه، ج 11، ص 146
(8). همان، ج 13، ص 324؛ کافى، کلینى، ج 4، ص 406
(9). آلعمران/ 64
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}